امام عالم بالا - وحید قاسمی
جمعه 20 آبان 1390      5529بازديد



درظهر غدیر تا که موسای نبی

بوسه به رخ منور هارون زد

چشمان حسودان و بخیلان عرب

از شدت غم ، از حدقه بیرون زد

از مشرق دستهای پر مهر نبی

خورشید ولایت و امامت تابید

با شوق ملائک همه فریاد زدند

« تا کور شود هر آنکه نتواند دید»

درظهر غدیر تا که موسای نبی

بوسه به رخ منور هارون زد

چشمان حسودان و بخیلان عرب

از شدت غم ، از حدقه بیرون زد

از مشرق دستهای پر مهر نبی

خورشید ولایت و امامت تابید

با شوق ملائک همه فریاد زدند

« تا کور شود هر آنکه نتواند دید»

فرمود نبی به امر معبود  ودود

بر امت من علی امام است امام

این مژده ی من به شیعیانش، دوزخ

بر شیعه ی مرتضی حرام است حرام

گُل کرد سپیده ی تبسم به لبش

تا آیه ی «اکملتُ لکُم» نازل شد

فرمود: خوشا به حالتان ای مردم

با حُب علی دین شما کامل شد

فرمود خدا ولایت حیدر را

بر آدم ونسل بعد او واجب کرد

در روز ازل کلید فردوسش را

تقدیم ِ علی بن ابیطالب  کرد

فرمود: برادرم علی مَحرم ماست

از عالم غیب مثل من آگاه است

قرآن چقدر مدح و ثنایش را گفت!!!

او نقطه ی زیر باء بسم الله است

فرمود که یادگار من بین شما

تا روز حساب، عترت و قرآن است

باید که به هر دوشان تمسک جویید

این راه نجات اصلی انسان است

ذکر صلوات عرشیان می آمد

تا رفت به سوی آسمان دست ِ علی

از عرش بلند و یک صدا می گفتند:

اَلحَق که امیرمومنان است علی

جبریل به خدمت علی آمد و گفت

تبریک؛ که این مقام زیبنده ی توست

ای حضرت بوتراب درهر دو جهان

هارونی ِ این قوم برازنده ی توست

جبریل به جانشین پیغمبر گفت

ای مظهر افتادگی و آقایی

مردم اگر امروز امامت خوانند

عمریست امام عالم بالایی

این قوم تو را هنوز نشناخته اند

ای مرد غیور صاحب تیغ دو سر

از خانه نشینی شما می ترسم

لعنت به سقیفه و ابوبکر و عمر

از فتنه ی بین کوچه ها می ترسم

از سیلی و بغض یک پسر می ترسم

دلواپس غربت تو هستم آقا

از آتش و میخ پشت ِ در می ترسم

با دیدن این برکه و گودال غدیر

یکباره به یاد کربلا افتادم

در گودی قتلگاه خود را دیدم

بر پای حسین سر جدا افتادم

مطالب بیشتر


 نظرات شما



نام    
پست الكترونيكي:  
نظر:  
 
 
 
 
   
دریافت اطلاعات...
مقالات
دریافت اطلاعات...