علی اکبر لطیفیان - هر چند گوشواره اش از جا درآمده
جمعه 03 ارديبهشت 1389      11072بازديد


در می زنند فکر کنم مادر آمده

از کوچه ها بنفشه ترین پیکر آمده

 

او رفته بود حق خودش را بیاورد

دیگر زمان خونجگری‌ها سر آمده

 

وقتی رسید اول مسجد صدا زدند

بیرون روید دختر پیغمبر آمده

 

سوگند بر بلاغت پیغمبرانه اش

با خطبه هایش از پسِ آنها برآمده

 

سوگند بر دلایل پشت دلایلش

در پیش او مدینه به زانو درآمده

 

مردم حریف تیغ کلامش نمی شوند

انگار حیدر است که در خیبر آمده

 

وقتی که رفت از قدمش یاس می چکید

یعنی چه دیده است که نیلوفر آمده

 

گنجینه های عرش الهی برای اوست

هر چند گوشواره اش از جا درآمده

 

در کنج خانه بستری آماده می کنم

در می زنند -  فکر کنم مادر آمده

 

علی اکبر لطیفیان

مطالب بیشتر


 نظرات شما



 
عالی سه شنبه 20 مهر 1389
سعید  
فدات شم کیف کردم و زجر بردم دوشنبه 29 فروردين 1390
موسوی  
آه .داغ کوچه ی بنی هاشم تازه شد . خدا به شما اجر دهد. سه شنبه 06 ارديبهشت 1390
باران  
تفسیره زیبایی بود سه شنبه 05 ارديبهشت 1391
نام    
پست الكترونيكي:  
نظر:  
 
 
 
 
   
دریافت اطلاعات...
مقالات
دریافت اطلاعات...